Duration 2:16

Ali Ghamsari - Iranian Tar (episode 53 : Qom) | علی قمصری - تار ایرانی؛ قسمت پنجاه و سوم (قم) Maroc

861 watched
1
53
Published 30 Oct 2021

Iranian Tar (episode 53) | تار ایرانی (قسمت پنجاه و سوم) Qom | قم قطعه ای برایش ساختم ‌و نتوانستم در خاک خودش آن را بنوازم(قطعه ای که چند روز پیش منتشر شد). اما این کافی نبود. شهر در برخورد اول برای تارایرانی مانند نامش با دو حرف بی صدای کوتاه و دنباله ی یک میم ناامیدی به سمت پایین باید تمام می شد. نمی خواستم بگویم «نشد» و با ژست ناامیدی مهرتاییدی بر پیش بینی‌ها بزنم. بدون نقشه ای از پیش تعیین شده با سازم و همراهی دو دوست قمی ، به دل بازار رفتیم. گفتم در هر نقطه سازم را بیرون می آورم و چند ثانیه می نوازم و خواهش کردم که کاملا با دوربین گوشی آماده باشند. در هر مکان ، واکنشها متفاوت بود. به طور کلی مردم در مواجه شدن با صحنه ای بسیار نامتعارف به دلیل چند ثانیه ای بودن اجرا بیشتر نگاه هایی همراه با حیرت داشتند. اما اتفاق جالب در دو بخش آخر بود. در یک حجره پس از ضبط چند ثانیه با برخورد بسیار زیبای پیرمرد حجره دار به سمت پشت بام هدایت شدم و زیر آسمان با حسی متفاوت طولانی ترین بخش را ضبط کردم اما نت پایانی را ننواختم. نت پایانی باید در دل دیدار با هنردوستان قم در شهر کتاب نواخته می شد. در مکانی که نواختن خط قرمز بود و تنها ، سازم را برای نواختن این تک نت در آوردم. درست است که شرمنده ی عزیزان شدم و برخلاف میلم نتوانستم برایشان بنوازم. اما این تک نت را به امید به جریان افتادن موسیقی در قم ، به کادانس کامل قطعی یک بداهه نوازی کلاژ مانند تبدیل کردم.این اثر را خالصانه به عزیزانی تقدیم می کنم که در شهر کتاب زیباترین میزبانی را داشتند و مرا قابل دانستند که حرفهای دلشان را با من در میان بگذارند. قم پس از این سفر برایم دیگر دو حرف بی صدا نیست. قم با پتانسیلی که در هنردوستانش دیدم و با ثبت این خاطره ی زیبا در قلب من تصویری موسیقایی دارد. تصویری شبیه به قــُــــــم (ضمناً من هروقت هیجان زیادی دارم بستن بند کفشهایم رافراموش می کنم) I made a piece for it and couldn't play it on its own land, (the piece that was released on Iranian Tar 52); but it wasn't enough. On my first encounter, based on legal restrictions and prohibitions, I didn't want to claim that it wasn't possible or with a hopeless gesture give authencity to all the predictions; so, my two Qomi friends, my Tar an I walked into the Bazzar and city center without any predetermined plans. I told them that I would play in any spot just a few seconds and asked them to be ready for filming. The people and passerbys' reactions were different in each place. In general, people were surprised dealing my multi-second performances. Two interesting things happeed at the end; while I was playing in a stall(old shop) in Bazzar, the shop's old owner led me to the roof nicely and I played the longest part of the piece there with a different feeling under the sk; but, I didn't play the last note. The last note should be played among Qom's art lovers in the Shahr-e-Ketab gathering; In a place that playing was a taboo, so I just played a single note with my Tar. It's true that despite my desire to play for my fans, I couldn't, but with a hope to stream a flow of music there, I made this single note to a collage-like improvisation of a certain cadence. I dedicated this piece to my nice hosts in Shahr-e-Ketab, which found me trustworthy to talk to. I saw a potential in Qom's art lovers and with this beautiful memory, now it has a musical image in my heart. I am thankful to my fellow friend for putting himself in danger by accompanying and filming me in Qom.

Category

Show more

Comments - 24